امروزه بسیاری از مخاطبان سینما به طور کامل با مفهوم “ژانر” فیلم های سینمایی آشنا نیستند و همیشه این موضوع برایشان گنگ بوده است.
در این مطلب با توریسم اینترنشنال همراه باشید تا شمارا با انواع ژانر های سینما به طور کامل آشنا کنیم.
چند ژانر داریم؟
در طبقهبندی ژانر بر مبنای تعاریف اندکی متفاوت، ارقام گاه متناقضی از تعداد ژانرهای شناخته شده سینمایی اعلام میشود. تعداد ژانرهای پذیرفته شده توسط نویسندگان و کارشناسان سینمایی از ۹ تا ۳۳ مورد برشمرده شدهاند. اما با مقایسه دستهبندیهای موجود توسط کارشناسان، میشود به ۱۶ ژانر موجود، زنده و فعال اشاره کرد. ژانرهایی که در این سلسله یادداشتها هرهفته به یکی از آنها میپردازم و ضمن ارائه تعریفی اولیه از آن ژانر و زیرژانرهای مرتبط، ویژگیها و مؤلفههای اصلی هریک را بررسی و نمونههای داخلی و خارجی هر ژانر را معرفی میکنم. امید که این یادداشتهای هفتگی، به خواننده کمک کند تا دیدگاه عمیق و جدیتری از هر ژانر بهدست آورد و هنگام انتخاب فیلم برای تماشا، به گزینههای آگاهانهتری برسد.
در این مسیر ژانرهای یاد شده در ادامه را بررسی خواهیم کرد: ۱-اکشن ۲-تریلر ۳-کمدی ۴-درام ۵-فانتزی ۶-تاریخی ۷-ترسناک ۸-علمی-تخیلی ۹-ماجراجویی ۱۰-وسترن ۱۱-جادهای ۱۲-نوآر ۱۳-موزیکال ۱۴-جنگی ۱۵-زندگینامهای ۱۶-معمایی.
ژانر کمدی | Comedic Genre
اگر به اولین تصاویر متحرک ثبت شده توسط برادران لومیر استناد کنیم، کمدی میتواند قدیمیترین ژانر سینما باشد. تعریفش هم ساده است: فیلمی که تماشاگرش را بخنداند. (حالا اگر فیلمی ادعای کمدی داشته باشد ولی به دلیل ضعف یا پایین بودن کیفیت نتواند تماشاگر را بخنداند، آن بحث دیگری است) در تحلیل متون نمایشی و با پیگیری ریشههای درام تا یونان باستان، کمدی در مقابل تراژدی تعریف میشد؛ یعنی نمایشی که شخصیت اصلی آن سرانجام خوشی داشته باشد در برابر نمایشی که شخصیت آن فرجام ناگواری دارد. این تعاریف کلاسیک تا قرنها در تئاتر رایج بود؛ مثلا در میان نمایشنامههای شکسپیر، «تاجر ونیزی» و «هیاهوی بسیار برای هیچ» کمدی است و «هملت»، «مکبث» و «ریچارد سوم» تراژدی.
در بحث ژانر سینمایی هم به صورت کلی میتوان کمدی را در مقابل درام قرار داد؛ کما این که در جشنهایی مانند گلدن گلوب یا مراسم امی همچنان این تقسیمبندی برقرار است، اما در نگاه کارکردگرایانه و با تاکید بر انتخاب مخاطب، کمدی بهعنوان یک گونه سینمایی کنار گونههای دیگر در نظر گرفته میشود. خود کمدی نیز به زیرگونههای متعددی تقسیم میشود که برخی از آنها وابسته به لحن و رویکرد است و بعضی به دورههای زمانی و تکرار در جنسی خاص از یک رویه. برای بررسی بیشتر، چند زیرگونه اصلی را مرور میکنیم:
- در کمدی بزن و بکوب، با شوخیهای فیزیکی سروکار داریم و عموما کمدیهای کلاسیک در این دسته قرار میگیرند.
- در کمدی هجویه، بنا به شوخی با قراردادهای ژانری است، مانند کارهای مل بروکس و برادران زوکر.
- در کمدی سیاه، شوخیها تاریکتر و با مسائل جدی و حساستری است که عموما و در زندگی روزمره با دیده تمسخر بهشان نگاه نمیکنیم؛ برادران کوئن جزو سرآمدان کمدی سیاه هستند و «فارگو» نمونهای مثالزدنی است.
کمدی اسکروبال، که بعدا زمینهساز فیلمهای کمدی-رمانتیک هم میشود، به کمدیهایی در دهه چهل میلادی و همزمان با تحولات اجتماعی اطلاق میشد که در آن رقابت میان جنس مذکر و مونث اساس موقعیتهای کمدی را شکل میداد و در این زمینه هیچکس از هاوارد هاکس با فیلمهایی نظیر «منشی همه کارهاش» جلوتر نیست.
ژانر درام | Drama Genre
همانند کمدی، دایره تعریف درام هم بسیار گسترده است و هر اثر جدی را در برمیگیرد؛ اما اگر به دنبال تعریفی کاربردیتر باشیم، فیلمهایی که با توجه به لحن و احساسات و هیجان منتقلشده به تماشاگر در دستههای دیگر جا میگیرند، از دایره درام خارج میشوند و در تعریف کلی درام با فیلمهایی مواجهایم که داستانی جدی را بدون لحن یا تمهیدات ژانری روایت میکنند. درعوض، درام با توجه به موضوع و فضای داستان به نمونههای خردتری تقسیم میشود و برای همین عباراتی مانند درام تاریخی، درام جنگی، درام اجتماعی، درام زندگینامهای، درام ورزشی، درام جنایی و حتی پلیسی را زیاد میشنوید. که در این مورد آخر رسما با یک گونه داستانی طرفیم که به جرم و جنایت مربوط میشود فقط اگر قصه را از زاویه دید پلیسها دنبال کنیم میشود فیلم پلیسی و اگر شخصیتهای قصه در دسته تبهکارها باشند، حاصل یک فیلم جنایی است و باز اگر این جنایتکارها از نوع گنگستر و مافیا باشند، به دلیل کثرت فیلمهای اینچنینی، میشود فیلم گنگستری مانند اکثر کارهای کارنامه مارتین اسکورسیزی. «بر باد رفته» و «همشهری کین» در میان کلاسیکها و «دوازده سال بردگی» و «خون به پا خواهد شد» مثالهایی معروف از درامهای متاخر هستند. شما ژانر این فیلمها را چگونه توصیف میکنید؟
ژانر موزیکال | Musical Genre
ریشههای این ژانر برمیگردد به تئاترهای موزیکال در آمریکای سالهای ابتدایی قرن بیستم. این نمایشها نمونههای عامیانهتری از اپرا بودند و به دلیل محبوبیت پس از ناطق و رنگی شدن سینما، به عالم فیلمسازی هم راه پیدا کردند. عصر طلایی این ژانر در سالهای دهه چهل تا شصت است و میشود به نمونه فوقالعاده مشهوری چون «داستان وستساید» اشاره کرد.
تعریف این ژانر ساده است: فیلمی که روایت داستان در آن به موسیقی و آواز گره خورده باشد. با این که موزیکال ژانر پویایی نیست و تعداد موزیکالها در سال به انگشتان یک دست هم نمیرسد، همیشه محافل سینمایی و آکادمی نسبت به این گونه نگاهی از سر شیفتگی و احترام داشتهاند. «سوئینی تاد»، «بینوایان» و «لالالند» از جمله نمونههای متاخر و موفق این ژانر هستند.
ژانر تریلر یا دلهره آور | Thriller Genre
در ترجمه فارسی میشود ژانر سینمایی مهیج یا هیجانآور؛ در معنای کلی هم کارکردش به هیجان آوردن مخاطب است و چند مولفه و ابزار کلی دارد مانند تعلیق و دلهره. اگر بخواهیم از دید روایی و داستانی بررسی کنیم، تریلر در سادهترین شکل ممکن درباره شخصیتی است که باید کاری را به سرانجام برساند اما به دلیل وجود موانع و تهدیدهای بیرونی، در طول مسیر مدام باید روی لبه تیغ حرکت کند. حال بهواسطه فضا و موقعیت داستانی، تریلر میتواند انواع مختلفی داشته باشد.
تریلر سیاسی در بستر قدرت و سیاست اتفاق میافتد، مانند «JFK» اولیور استون که به پرونده تحقیقات ترور کندی میپردازد. تریلر جنایی که گونه رایجی است شخصیت را به دنیای جرم و جنایت میبرد، مثالش هم میشود «هفت». در تکنوتریلر، داستان رنگ و بویی از تکنولوژی میگیرد و عموما با هکرها و امثالهم سروکار داریم، مانند «دختری با خالکوبی اژدها». تریلر جاسوسی همانطور که از اسمش پیداست که به قصههای جاسوسی مربوط میشود؛ اکثر اقتباسهایی صورت گرفته از رمانهای جان لوکاره در این دسته قرار میگیرد؛ از جمله «بندزن، خیاط، سرباز، جاسوس». و در تریلر روانشناختی هم یا با شخصیتی مواجهیم که دچار بحرانهای روانی است یا عامل فشار بر روی شخصیت جنبه روانشناسانه دارد، مانند «سرگیجه» و خیلی از کارهای آلفرد هیچکاک که عموما میتوان ژانر تریلر را با فیلمهای او تعریف کرد و شرح داد.
تریلر خیلی وقتها در ترکیب با ژانرهای دیگر قرار میگیرد. مثلا سری فیلمهای «جیمز باند» و «ماموریت غیرممکن» در ابتدا تریلرهایی جاسوسی بودند اما هرچه گذشت جنبه اکشن در آنها بیشتر شد.
ژانر اکشن | Action Genre
معادل فارسی در نظر گرفته شده برای این ژانر سینمایی ، «حادثهای» است که شاید چندان گویا نباشد؛ اما با مراجعه به انتظار تماشاگر از یک فیلم اکشن، بهتر میتوان ژانر را توصیف کرد: فیلمی که داستان خود را مبتنی بر درگیری میان شخصیتها پیش میبرد. حال این درگیری میتواند به صورت تعقیب و گریز باشد، چه پیاده و چه با وسیله نقلیه، چه در قالب مبارزات تن به تن. به مرور زمان تاکید بر روی اکشن، به معنای کنش، در فیلم بیشتر شده و امروزه دیگر با فیلمهایی مواجهیم که کنشهای فیزیکی در آنها ابزاری برای پیشبرد داستان نیست بلکه داستان بهانهای برای اکشن صرف است. «مکس دیوانه: جاده خشم» و سری فیلمهای «جان ویک» از جمله نمونههای متاخری هستند که قواعد ژانر را زیرورو کردهاند.
گاه تاکید بر روی مبارزات تن به تن در فیلم اکشن به حدی پررنگ میشود که به زیرژانر فیلم رزمی میرسیم که در اصطلاح عامیانه بهشان فیلم کاراتهای هم گفته میشد و در آنها مشخصا عدهای قرار است که با هم مدام درگیر شوند. این هدیهای بود که شرق دور به سینما داد و اسطورههایی چون بروس لی و جکی چان را معرفی کرد و میراث آنها امروز بعد از نیم قرن همچنان پویاست و نمونهاش را در سری فیلمهای «ایپ من» میبینید.
ژانر عاشقانه | Romance Genre
اگر منطقی حساب کنیم، رومنس یا عاشقانه را باید زیرمجموعه درام در نظر گرفت اما ریشههای پررنگ ادبی داستانهای رمانتیک و مخاطب گسترده آنها باعث شده که در خیلی از موارد عاشقانه بهعنوان یک ژانر مستقل در نظر گرفته شود. تعریف هم ساده است: ماجرای عشق و تلاش میان دو شخصیت اصلی برای رسیدن به هم، که البته در موارد پیچیده این تعداد افزایش هم پیدا میکند. «قصه عشق»، «کازابلانکا» و «تایتانیک» مثالهای معروف این ژانر هستند که البته بر حسب اتفاق عاشقانههای هیچکدام فرجام خوشی هم ندارد.
ژانر ترکیبی کمدی-رمانتیک هم مبنای کار را رابطه میان دو شخصیت اصلی میگذارد اما جنس روابط و موقعیتهای آن شیرین است و در طول تماشای فیلم بیشتر از آن که اشک بریزید، لبخند میزنید. «وقتی هری با سالی ملاقات کرد» یکی از بهترین نمونهها برای این گونه دوستداشتنی است.
ژانر ملودرام | Melodrama Genre
این هم یکی از موارد بحثبرانگیز است. خیلی از کارشناسان، ملودرام را زیرمجموعه درام در نظر میگیرند و خیلی از منتقدان هم با نگاهی تحقیرآمیز ملودرامها را درامهایی رقیقشده میدانند که در آن برانگیختن احساسات مخاطب در اولویت قرار دارد. با این وجود، نمونههای متعالی و تحسینشده از ملودرام هم کم نیست؛ مثلا فیلمهای داگلاس سیرک که چند نسل از سینماگران را تحت تاثیر قرار داده است.
الزاما ملودرام مترادف عاشقانه نیست چرا که خیلی وقتها داستان بر روی روابط انسانی متمرکز است و این رابطه به واسطه درک متقابل به عمق و احساسات میرسد. «مرد بارانی»، «خدمتکار» و حتی فیلم فرانسوی و محبوب «دستنیافتیها» در بعضی تعاریف بهعنوان ملودرام در نظر گرفته میشوند و اگر سری بزنید به سینمای هند هم که دیگر آنجا ملودرام ژانر غالب است.
ژانر معمایی | Mystery Genre
عنوان ژانر سینمایی معمایی الزاما به حل یک معما در طول داستان اشاره ندارد و خیلی وقتها در ترجمه باید آن را معادل مرموز و رازآمیز در نظر بگیریم. بنا به هر تعریف، ژانر معمایی شخصیت اصلی و مخاطب را به دنیایی میبرد که در آن عناصری ناشناخته وجود دارد و تلاش برای یافتن پاسخ ناشناختهها تبدیل میشود به خط اصلی قصه. از این نظر عموم فیلمها و قصههای کارآگاهی مانند سریال «شرلوک» هم در این ژانر گنجانده میشوند.
بهواسطه عناصر و الگوهای نزدیک و مشترک، ژانر معمایی در خیلی از موارد با ژانر تریلر پیوند میخورد و تریلرهای معمایی شکل میگیرد؛ مانند «پنجره مخفی» یا «بازی» دیوید فینچر. نمونههایی هم داریم که با گریز از فرمولها و قواعد ژانری فهمیدن این که در دنیای خود فیلم چه خبر است تبدیل میشود به معنای اصلی؛ کارهای دیوید لینچ بهترین نمونه برای این دسته است: «جاده مالهالند»، «بزرگراه گمشده» و «توئین پیکس».
ژانر علمی-تخیلی | Sci-Fi Genre
«۲۰۰۱: ادیسه فضایی»، «سولاریس»، «ای-تی»، «جنگ ستارگان»، «سیاره میمونها»، سریال «دکتر هو»، «ماتریکس»، «مریخی»، «اینسپشن» و «جاذبه»! اگر تمام این فیلمها را در یک طبقه و با عنوان علمی-تخیلی کنار هم بگذاریم، اصلا جای تعجب ندارد که بگویید این دیگر چه تعریف گلوگشادی است! به طور کلی در ژانر علمی-تخیلی با عنصری خرق عادت و مغایر با دنیای واقعی مواجهیم اما این عناصر برگرفته از خیال و تخیل در دنیای خود قصه توجیهی علمی و پذیرفتنی دارند و به عبارت دیگر ما از دیدن آنها شگفتزده میشویم اما در جهان خیالی قصه پذیرفته شدهاند.
در نگاه درستتر باید گفت که علمی-تخیلی بیشتر رویکرد و نگاه حاکم بر جهان قصه را توصیف و شکل و لحن روایت معمولا از قواعد و اصول ژانرهای دیگر پیروی میکند.
ژانر فانتزی | Fantasy Genre
فانتزی یا داستانهای خیالپردازانه هم از نظر وسعت دامنه تعریف ژانر با علمی-تخیلی وضعیت مشابهی دارد فقط تفاوت کلی در این است که عنصر خیالی در جهان قصه معمولا نیازی به توجیه علمی ندارد و بر پیشفرضهایی ناشناخته مانند جادو استوار میشود. در جهانی که به واسطه خیالپردازی مختصات آن تغییر کرده، داستان گویی هم شکل متفاوتی دارد.
ژانر فانتزی به دلیل ریشه و سابقه طولانی در ادبیات، شامل زیرمجموعههای متفاوتی است که بررسی هرکدام از آنها بحث مفصلی را میطلبد. «ارباب حلقهها»، «هری پاتر» و انیمه «شهر اشباح» جزو معروفترین نمونههای فانتزی در هزاره جدید هستند و «شکل آب» ساخته گییرمو دلتورو و برنده جایزه اسکار ۲۰۱۷ هم نمونهای متاخر و غیرمعمول از این ژانر است.
ژانر ترسناک | Horror Genre
در ادبیات، ژانرهای علمی-تخیلی، فانتزی و ترسناک مجموعه بزرگتری به نام ادبیات گمانهزن را تشکیل میدهند که در آنها وجود عنصری خیالی به شکلها و کارکردهای گوناگون حرف اصلی را میزند. در سینما هم تعریف این ژانر ساده است: هر فیلمی که تماشاگر از دیدن آن بترسد. زیرشاخههای ترسناک بر اساس عامل ایجاد هراس تقسیم میشود. «درخشش»، «جنگیر»، «حلقه»، «سکوت برهها» و… همه شکلهای متفاوتی از وحشت را به نمایش میگذارند.
ژانر وسترن | Western Genre
این یکی از نمونههای مناقشهبرانگیز در بحث گونهشناسی آثار سینمایی و البته ادبی است. خیلی از اساتید فن، وسترن را یک ژانر سینمایی در نظر میگیرند؛ به دلیل قدمت، فضا و الگوهای قصهگویی. گروهی دیگر از وسترن نه بهعنوان ژانر بلکه در قالب لحن یا سبکی مشخص در سینما یاد میکنند. تا اوایل دهه هفتاد میلادی تعداد فیلمهای وسترنی که در هالیوود و حتی خارج از آن ساخته میشد به قدری زیاد بود که حتی در نگاه کاربردی هم ژانر قلمداد کردن وسترن ضروری و منطقی به نظر میرسید. با از رونق افتادن تولید فیلمهای وسترن، دو رویکرد عمده به وجود آمد: پذیرش وسترن بهعنوان ژانری مرده و تمامشده یا در نظر گرفت آن بهعنوان لحن و نه گونه. همچنان هر دو گروه مشغول بحث و جدل هستند و اتفاقا مشابه همین بحث در مورد فیلمهای ابرقهرمانی هم وجود دارد و خیلیها ابرقهرمانی را ژانر نمیدانند و بنا به شیوه و قواعد ژانر به کار رفته برای روایت اثر، فیلمهای اینچنینی را در دستههایی بزرگتر و کلیتر مانند فانتزی، علمی-تخیلی یا ماجراجویی قرار میدهند.
بنا به سنت رایج، ژانر را وسترن در نظر میگیریم و مشخصا «جویندگان»، «این گروه خشن»، «بوچ کسیدی و ساندنس کید» و «خوب بد زشت» اولین مثالهایی هستند که برای وسترن به ذهن میرسند. نکته اینجاست که در صورت پذیرفتن وسترن بهعنوان یک لحن و سبک، در بعضی تحلیلها آثاری چون «آروارهها» و «جایی برای پیرمردها نیست» هم ردپای وسترن دیده میشود.
ژانر نوآر | Noir Genre
در این مورد هم مانند وسترن بحث و جدل زیاد است اما همگان دیگر به توافق رسیدهاند که نوآر ژانر نیست بلکه یک لحن و سبک سینمایی است. ریشه نوآر برمیگردد به سالهای جنگ جهانی دوم و عبارتی که فرانسویها برای توصیف نسل جدیدی از فیلمهای جنایی آمریکایی به کار میبردند که چه بافت بصری متاثر از سینمای اکسپرسیونیستی و چه روایتهای تلخ و نافرجام آنها، همه بر یک جهانبینی تیره و تار تاکید داشت. «شاهین مالت» و «غرامت مضاعف» از جمله نمونههای معروف عصر طلایی فیلمهای نوآر هستند. بعدها تعریف دیگری مانند نئو-نوآر هم از راه رسید که همان لحن بصری و روایی را خارج از بازه زمانی و مکانی فیلمهای نوآر بازآفرینی میکرد. «محله چینیها» شاید معروفترین نئو-نوآر تاریخ سینما باشد. باید در نظر داشت که از منظر ژانرشناسی، فیلمهای نوآر عموما زیرمجموعه درام جنایی یا معمایی (و گاه هر دو) طبقهبندی میشوند.
ژانر ماجراجویی | Adventure Genre
باز هم یکی دیگر از تعاریف بحثبرانگیز، گرچه بر سر ژانر سینمایی بودن داستانهای ماجراجویی به دلیل ریشههای محکم و قدیمی ادبی دعوا وجود ندارد، اما در تعریفش شاید به مشکل بخوریم؛ چرا که با ژانرهای دیگر نزدیکی زیادی دارد. مهمترین فرق یک اثر ماجراجویانه با تریلر را میشود اینگونه توضیح داد که برخلاف تریلر، در ماجراجویی قهرمان داستان از چالشهای پیشرو خبر دارد و تصمیم میگیرد که بر آنها غلبه کند. عموما هم قصه به سمت لحنی سرخوشانهتر متمایل است. نمونه معروف برای این گونه سینمایی میشود سری فیلمهای «ایندیانا جونز».