ناتالی پورتمن بازیگر سرشناس و با تجربه هالیوود در سال ۲۰۲۳ شروع به خلق اثری بیهمتا در تاریخ سینما کرد که توانست تحسین منتقدان مطرح سینمای جهان را برانگیزد.
می دسامبر فیلمی روانشناختی و براساس داستانی واقعی است که لحن تکاندهندهاش شرایطی عجیب را در قصه بهوجود میآورد.
می- دسامبر که هماکنون بهعنوان یکی از فیلمهای خوب سال در فهرست اکثر منتقدان قرار دارد، ملودرامی با بازی جذاب ناتالی پورتمن است که براساس داستان واقعی زندگی و رابطه یک معلم و شاگردش ساخته شده است. فیلم به بیشتر اتفاقات و رویدادهای منبع اصلی الهاماش وفادار میماند و تنها بخشهایی از آن برای بالا بردن خاصیت دراماتیکی اثر تغییر کرده است. May December نمایشی جذاب و قابل اعتناست، فیلمی با لحنی عجیب که آرامآرام در وجود مخاطب میخزد و احاطهاش میکند. کشمکشهای درونی بر کشمکشهای بیرونی میچربد و تماشاگر هر لحظه منتظر رخ دادن اتفاقی ناگوار و عاطفی است.
تاد هینز که تا پیش از این با فیلم دور از بهشتاش و با بازی جولیان مور توانسته بود نامزدی اسکار را بهدست آورد، دوباره با فیلم می دسامبر به جهانبینیهای گذشته خود برگشته است. فیلم جدیداش شبیه آنچه که در کارول و دور از بهشت اتفاق میافتد، به روابط نامتعارفی میپردازد که برای جامعه پذیرفتنی نیست. جولیان مور نیز در می دسامبر شبیه چیزی است که در دور از بهشت است. یک زندگی که بهظاهر همه چیز دارد اما درواقع هیچ چیز ندارد و در هر لحظهاش بیم فروپاشی آن میرود.
در ادامه بخشهایی از داستان فیلم لو میرود
الیزابت قرار است نقش شخصیت زنی را ایفا کند که در سالهای پیش داستان رسواییاش در تمام روزنامههای کشور چاپ شده بود. او که نقشاش را ناتالی پورتمن بازی میکند به خانه گریسی و جو میرود تا از نزدیک با آنها آشنا شود و شخصیت گریسی را بهتر بشناسد. ازدواج نامتعارف گریسی و جو از نظر الیزابت سوژه مناسبی برای ساخت یک فیلم است، چراکه هم داستاناش واقعی است و هم اینکه پیچیدگیهای شخصیتی گریسی میتواند برای مخاطب جذاب باشد. با ورود الیزابت به زندگی این زوج مسائل ناراحتکنندهای بهوجود میآید و اوضاع زندگیشان بهم میریزد.
درام فیلم با پلانهایی از خانه گریسی و جو شروع میشود. خانهای بزرگ و ساحلی اما بیروح و خستهکننده. آنها یک میهمانی کبابپزی ترتیب دادهاند و خانهشان شلوغ است. در همین حین زنی با عینکی دودی همراهبا جعبهای در دستاش نزدیک این خانه و آدمهایش میشود. او آرامآرام گام برمیدارد و گویی همه چیز را تحت نظر دارد. این زن الیزابت است که با آمدناش قرار است این آرامش ظاهری بهم بریزد. فیلمساز او را همراهبا نشانهای به خانه این دو نفر فرستاده است. نشانهای برای مخاطب، المانی برای شروع یک طوفان. مدفوع و الیزابت! الیزابت بعد از دیدن گریسی جعبه را به او میدهد و میگوید که جلوی در خانهشان بوده است. گریسی: سالهای پیش هم مردم برامون میفرستادن!
حالا با آمدن الیزابت دوباره داستان کهنهای نو میشود و گویی قرار است مسائل دردناکی برای همه شبیه آنچه که در سالهای پیش رخ داد، دوباره رخ بدهد. الیزابت آرامآرام وارد زندگی این دو نفر میشود و بچههایشان را ملاقات میکند. آنها سه فرزند بزرگ دارند که هیچکدام از حضور این بازیگر خوشحال نیستند، گویی آنها نیز میدانند که بعضی چیزها را نباید دوباره به زبان آورد و از ابتدا مرور کرد. الیزابت همانند اتفاقی است که احساسات سرکوبشده را به سطح میآورد، در ناخودآگاه طوفانی عظیم برپا میکند و درنهایت منجر به برهم خوردن تعادل زندگی میشود. او نیمه تاریک زندگی این زوج را برایشان برملا میکند و با موذیگری در گذشته گریسی میخزد تا چیزی را که میخواهد بهدست آورد.
می- دسامبر، فیلمی دربارهی مطالعهی سه شخصیت است، اثری ملودرام، روانشناختی و تا حدی جامعهشناسانه. فیلم لحنی مالیخولیایی دارد، مخاطب درگیر تعلیقی درونی میشود و هر لحظه انتظار دارد که صبر گریسی بهسر آید و الیزابت را بهعنوان یک پارازیت از خانهاش بیرون بیندازد. همهی شخصیتهای فیلم روی لبهی چاقو میخزند. آرامشی تصنعی در سطح فیلم در جریان است و تماشاگر انتظار این را دارد که به یکباره مسائل روی واقعی خودشان را نشان بدهند. می- دسامبر شبیه آدمی است که خود را به بیخیالی زده و نمیتواند واقعیت را ببیند و الیزابت تازهوارد همانند سیلیهای پیدرپی حقیقت است.
در فیلم May December، جو، گریسی و الیزابت در نقطه فوکوس دوربین تاد هینز قرار میگیرند. فیلم با تیتراژ معناداری شروع میشود. پلانهایی از پروانهها! جو گونه خاصی از پروانهها که جمعیتشان در حال نابودی است را پرورش میدهد. چرخهی تولد پروانه در این فیلم استعارهای از زندگی خود جو است. او همزمان با داستان اصلی، تخمهای این حشرات را جمع میکند تا تبدیل به پروانه شوند. در آخر فیلم نیز همزمان با دگردیسی جو، پروانهای بعد از مدتها متولد میشود. این پروانه درواقع همان خود جویی است که مدتها در پیلهاش زندانی بوده و واقعیت پرواز را انکار میکرده است.
آناتومی بدن جو شبیه پیله پروانه در خود پیچیده است. گویی هیچگاه به او فرصت زندگی کردن داده نشده است. زندگی جو نمادی از کودکی سرکوبشده است و همه او را به چشم یک قربانی نگاه میکنند. از همه بدتر اینکه خودش نیز در حال انکار واقعیت تلخی است که بسرش آمده است. درواقع جو برای آرامش خودش هم که شده مجبور است واقعیت را نادیده بگیرد. او مثل قربانیها رفتار میکند، زیر سلطه گریسی نمیتواند به ماهیت ماجرا پی ببرد و وخامت اوضاعی را که دروناش گیر افتاده است را درک کند. بچگی جو ربوده شده و او، هم در مقابل پدر و هم پسرش در حال بازی کردن نقش یک کودک است. هنگامی که جو در آغوش پسرش گریه میکند، درواقع برای خودش اشک میریزد و از تکرار دوباره این سرنوشت در میان افراد خانوادهاش هراس دارد.
جو و الیزابت هر دویشان ۳۶ ساله هستند، درست همسن گریسی زمانیکه بهخاطر رابطه غیرقانونیاش با جو دستگیر شده بود. جو با دیدن الیزابتی که همسن خودش است و هنوز نیز بچهای ندارد و از طرفی هم مشغول زندگی دلخواهاش است، دچار تنش و تلنگر میشود و آن روزها را به یاد میآورد. روزها و شرایطی که نتوانسته بود دربارهشان با خانواده و پدر خود صحبت کند. جو زود بزرگ شده بود، او مسئولیت بزرگ کردن خواهرش را برعهده میگیرد و از طرفی نیز نقش پدر را در خانه ایفا میکند. در درجه اول خانوادهاش کودکی او را میدزدند و این مسئولیتپذیری به جو اجازه میدهد که رابطهای با زنی چندین سال بزرگتر از خودش را شروع کند.
فیلم با استفاده از نمایشِ علاقهی گریسی به شکار بهوضوح نشان میدهد که جو واقعا یک قربانی است و گریسی نقش یک اغواگر را برعهده داشته است
گویی جو نیازمند مراقبت بوده است و از سر استیصال بهسمت گریسی میرود. روانی که نیازمند مراقبت از سمت خانواده است، سرکوب شده و وقتی که با گریسی ملاقات میکند، نیمه تاریک خود را نشان میدهد. جو در پیلهای که به دنیا آمده است، میماند و هر بار از طرف کسی سرکوب میشود؛ یکبار از سمت پدر و خانواده و بار دیگر از طرف گریسی. می- دسامبر درواقع مرثیهای برای جو است، شخصی که حتی چیزی از اولین دیدار خود با گریسی را به یاد نمیآورد. او از ابتدای تولدش تاکنون در حال اجرای نقشهایی بوده که بهش دیکته شده است. بلوغ زودرسی که خانوادهاش مسئول آن است، جو را به باتلاقی میکشاند که رهایی از آن کار هر کسی نیست.
اما پیچیدهترین شخصیتهای این فیلم گریسی و الیزابت هستند. فیلم با استفاده از نمایشِ علاقهی گریسی به شکار بهوضوح نشان میدهد که جو واقعا یک قربانی است و گریسی نقش یک اغواگر را برعهده داشته است. اما سوالی که اینجا مطرح میشود، این است که چگونه یک زن ۳۶ ساله جذب پسری ۱۶ ساله میشود و با او رابطه برقرار میکند؟ جواب این سؤال تنها با کنکاش در زندگی گذشته گریسی و روان او حاصل میشود. اینجا است که معمایی بزرگ شکل میگیرد و فیلمساز جواب این سؤال را به خارج از مرزهای دوربین میکشاند؛ و مخاطب را مقابل گریسی قرار میدهد. گریسی یک معما است، شخصیتی چندلایه که نمیشود بهش دست پیدا کرد. جورجی داستانی در رابطه با گذشته مادرش تعریف میکند اینکه او در کودکی چگونه مورد سواستفاده قرار میگرفته است. در انتهای فیلم اما گریسی این ادعا را رد میکند. در این شرایط گویی تماشاگر دوباره به نقطه ابتدایی بازمیگردد و معمای شخصیت گریسی خود را اگزجرهتر نشان میدهد. گریسی دوباره دست به انکار واقعیت میزند و باز نیز مطمئنتر از همیشه خودفریبی میکند.
فیلمساز دوست دارد که معمای گریسی حلنشده باقی بماند، او با این تمهید اثرش را از تبدیل شدن به یک فیلم روانشناختی تماموکمال دور نگه میدارد. درواقع تاد هینز با انتخاب این رویکرد، تمرکزش را روی جو قرار میدهد. برای او اهمیتی ندارد که گریسی نیز یک قربانی است یا نه! تنها چیزی که برای او مهم است، «جو»یی است که کودکی خود را از دست داده و حالا محکوم به ادامهی یک زندگی نامتعارف است. کارکتری که در خود فرو رفته است و هیچ فضای حسی را نیز در زندگی زناشوییاش اشغال نمیکند. او را با تام مقایسه کنید و زبان بدن هر دو را به یاد آورید. تام بسیار مطمئن و خونسرد است و ظاهرا زندگی خوبی نیز دارد اما جو گرفته و درمانده محکوم به ادامهی رابطه با کسی است که مثل یک مادر با او رفتار میکند. گریسی نیز البته از این وضعیت ناراحت است و تن به یک انکار ابدی داده است، او بهخوبی میداند که تصمیماش قربانیان بسیاری داشته اما فیلمساز به او اهمیتی نمیدهد و ترجیحاش در این است که او را زنی اغواگر بهتصویر بکشد.
و در آخر به شخصیت الیزابت میرسیم. الیزابت برای بازی در نقش گریسی به او و خانوادهاش نزدیک میشود. او پرزرقوبرق و مرموز است. الیزابت خود ما هستیم که در ابتدا بسیار کنجکاوانه و پرسشگرانه به زندگی آدمی نزدیک میشویم که روزی همهی مردم ازش متنفر بودهاند. الیزابت در ابتدا دوستداشتنی است اما زمانیکه تصمیم میگیرد به گریسی نزدیک شود، کمکم لایههای تاریکی از او به سطح میآید و تماشاگر را غافلگیر میکند. الیزابت تبدیل به آینهی گریسی میشود و فیلمساز در فرم نیز با استفاده از یکسری آینه و با ادای احترامی به برگمان این کار را انجام میدهد. درست در همان پردهی اول گریسی متوجه عطش این کارکتر برای تبدیل شدن به نسخهی دیگری از خودش میشود و اینجا است که او دیگر بدش از الیزابت میآید، چراکه نیمهی تاریک خودش را میبیند. الیزابت همان سیلیهایی را که به جو میزند به گریسی هم میزند و او را نیز بیدار میکند.
گریههای گریسی برای بوی دود و لغو سفارشهای کیک را به یاد بیاورید، این گریهها تنها بهانه بودند. درواقع او از رویارویی با نیمه تاریک رواناش (الیزابت) هراسیده بود. گریسی در مواجهه با الیزابت، با گذشته خود روبهرو میشود، به تنگ میآید، مضطرب میشود اما نهایتا باز نیز رویهی خودفریبی را پیش میگیرد و در سکانسی حسابشده و در روز جشن فارغالتحصیلی محکم و استوار در مقابل گذشته خود (الیزابت) میایستد و از تصمیم او برای بازگشت به شهرش استقبال میکند. گریسی از قاب دو نفرهاش با الیزابت خارج میشود و او را در غرق در بُهت رها میکند. شاید خوشبختی در گرو زیستن با این نوع از جهانبینیها باشد: انکار، خودفریبی، فراموشی و اصرار به رستگاری.
و اما نهایتا فیلمساز قصه خود را با سکانسی عجیب، هوشمندانه و تاملبرانگیز به اتمام میرساند. الیزابتی که در ابتدا خود «ما» بود و بعدا تبدیل به نمایی از نیمه تاریک گریسی شد، در صحنهی فیلمبرداری اصرار زیادی برای تبدیل شدن به خود واقعی گریسی را دارد. او هم رنگ موهایش تغییر کرده است و هم اینکه دیگر شبیه خودش نیست.
قسمت جالب این پلانها ماری است که الیزابت بوسیلهی آن قصد دارد تا به جو نزدیک شود. تاد هینز در این سکانس پایانی جواب بزرگی برای فیلم خود دارد. او در جائی که هم جو ۱۳ ساله و هم الیزابت و گریسی ۳۶ ساله حضور دارند، پاسخی فرویدی به ناکامیها و انکارهای شخصیتهای داستاناش میدهد. مار را که در اینجا میتوان استعارهای از لیبیدو یا همان میل جنسی در نظر گرفت، از طرف گریسی (الیزابت) به جو تعارف میشود. فیلمساز با این رویکرد، اثرش را بهعنوان یک فیلم فرویدی ارائه میکند. او حتی در اینجا شاید جو را نیز مقصر بداند اما منکر واقعیت روان آدمی نمیشود. تاد هینز با فروید همعقیده میشود و اثری مطابق با ایدههای او میسازد: این مسیر روانی رشد جنسی است که زندگی آدمی را کنترل میکند.