پ٫ فروردین ۳۰ام, ۱۴۰۳

نقدِ نخستین قسمت از “سریال جیران” ساخته حسن‌فتحی

بالاخره پس از کش و قوس های فراوان، نخستین قسمت از “سریال جیران”، جدیدترین ساخته حسن فتحی کارگردان شناخته شده سینمای ایران وارد شبکه نمایش خانگی شد. قسمت اول این سریال علی رغم دارا بودنِ برخی نکات مثبت نظیر جلوه های زیبای بصری، حضور بازیگران شناخته شده، موسیقی زیبا و جلوه های بصری دلنشین، فاقد جذابیت‌ها و ظرافت‌های داستانی بوده و نمی‌توانست کششی برای دنبال کردن سریال ایجاد کند.

به گزارش توریسم اینترنشنال؛بالاخره بعد از جنجال‌ها و مشکلاتی که حول و حوش سریال جیران پیش آمده بود و باعث به تعویق افتادن پخش آن شده بود، قسمت اول سریال این هفته در دسترس قرار گرفت. اما به نظر نمی‌رسد آن چیزی که دیدیم هیچ انتظاری را برآورده کرده باشد.

قرار گرفتن چند بازیگر مشهور و خوش‌سیما در کنار هم برای جذاب شدن یک فیلم اصلا کافی نیست؛ اما همۀ چیزی که قسمت اول سریال جیران داشت همین بود و نه بیشتر. معمولا قسمت اول هر سریال طوری ساخته می‌شود که تعلیق و کشش زیادی برای جذب مخاطب داشته باشد. اما قسمت اول جیران از سر تا ته قابل پیش‌بینی و بدون تعلیق بود و نهایتا جز یک مثلث عشقی (که عاقبتش هم معلوم است) چیزی برای دنبال کردن در قسمت‌های بعدی به ما نداد.

سریال «جیران»؛ شروعی کلیشه‌ای و بدون جاذبه

داستان سریال بعد از قتل امیر کبیر اتفاق می‌افتد. ناصرالدین شاه (با بازی بهرام رادان) غرق اندوه از دست دادن امیر و پشیمان از کاری است که کرده. او از حال و هوای دربار خسته و ملول شده و دلش می‌خواهد کمی از این فضا فاصله بگیرد. در طرف دیگر خدیجه (پریناز ایزدیار) دختر پر شور و شری اهل یکی از روستا‌های شمال تهران است که با کارگر مزرعۀ پدرش روابط عاشقانه‌ای دارد و آرزومند ازدواج با اوست. ناصرالدین شاه برای شکار از قصر بیرون می‌زند و ادامۀ ماجرا ….
داستان سریال در قسمت اول بدون کوچکترین اتفاق غیرمنتظره و کاملا بر حسب کلیشه‌ها پیش می‌رود؛ دست کم در این یک قسمت چیزی نیست که قبلا بهتر و منسجم‌ترش را در «پس از باران» ندیده باشیم: دختر شاد و بازیگوشی که یک آدم قدرتمند عاشقش می‌شود و نشاط و طراوت زندگیش را با بازی‌های خشن و تاریک قدرت جایگزین می‌کند.
اما همین قصۀ تکراری هم می‌توانست خیلی بهتر اجرا شود و ظرافت‌های بیشتری داشته باشد. تقریبا همۀ صحنه‌ها مصنوعی و غیر قابل باور از کار درآمده‌اند. از همان سکانس سه دقیقه‌ای اول فیلم که کابوس خدیجه را نشان می‌دهد می‌شود فهمید که قرار نیست خلاقیت خاصی را ببینیم. آویزان کردن پارچه از در و دیوار به اضافۀ باد و رعد و برق نهایت کوشش فتحی برای وهم‌آلود کردن فضای رویا بوده است؛ به نظر می‌رسد او از زمان ساخت «روشن‌تر از خاموشی» هیچ قدمی در این زمینه به جلو نگذاشته است.
صحنۀ اعدام اصلا باورپذیر نیست. نه لرزیدن دست میرغضب موقع اعدام قابل درک است و نه سخنرانی مهدی پاکدل در حضور شاه. ظاهرا قرار بوده تعلیقی در این صحنه ایجاد شود و بیننده نفسش در سینه حبس شود، ولی بازی‌ها آنقدر سست و مصنوعی و صحنه آنقدر نمایشی و غیرطبیعی است که به نظر نمی‌رسد بتواند کوچکترین احساسی در مخاطب ایجاد کند.
سریال «جیران»؛ شروعی کلیشه‌ای و بدون جاذبه
از این جور صحنه‌ها در این قسمت کم نیست. سکانس گرفتن خراج از روستایی‌ها انگار از دل کارتون رابین هود بیرون پریده؛ مضحک‌ترین قسمتش آنجاست که پدر خدیجه می‌گوید من نمی‌توانم سه اشرفی خراج بدهم، چون اگر تمام سرمایه‌ام را جمع کنم نهایتش می‌شود چهار اشرفی. ولی بعد از اینکه با اصرار کدخدا مواجه می‌شود دست می‌برد توی جیب جلیقه‌اش و سه اشرفی را می‌دهد؛ یعنی سه چهارم کل سرمایه‌اش را مثل پول خرد ریخته بوده توی جیبش!
از همه حیرت‌آورتر هم جایی است که سیاوش به خدیجه می‌گوید می‌خواهد به خواستگاریش بیاید و خدیجه از خوشحالی بال درمی‌آورد. انگار حسن فتحی چند لحظه یادش رفته که داستان فیلمش در عهد ناصرالدین شاه و در یک جامعۀ مطلقا سنتی می‌گذرد. خدیجه دختر یک دهقان نسبتا ثروتمند است و سیاوش بچۀ یتیمی بوده که از هشت نه سالگی برای پدر خدیجه کار می‌کرده. چرا سیاوش (که دائما هم محبتش را به خدیجه ابراز می‌کند) نباید آرزوی ازدواج با او را داشته باشد؟ چه چیز غیرمنتظره‌ای در خواستگاری سیاوش بود که خدیجه را انقدر خوشحال کرد؟ این صحنه بیشتر شبیه کلیپ‌های اینستاگرامی از زانو زدن و حلقه دادن پسر‌ها و غافلگیر شدن دختر‌ها در اروپا و آمریکای امروز بود تا شبیه یک صحنۀ خواستگاری در ایران عهد قاجار.
سریال «جیران»؛ شروعی کلیشه‌ای و بدون جاذبه
جلوۀ بصری فیلم بد نیست؛ محیط کاخ و منظره‌های طبیعی چشم‌نواز هستند و لباس‌ها هم رنگارنگ و زیبا هستند. هرچند که آرایش بازیگران زن بیش از حد امروزی است. اما بازی بازیگران در حدی که از اسم‌ها انتظار داریم نیست. در بین همۀ اسم‌های بزرگ و چهره‌های مشهوری که در قسمت اول دیدیم بازی سینا رازانی (در نقش برادر خدیجه) همدلی‌برانگیزتر و دوست‌داشتنی‌تر از بقیه بود. درخشان‌ترین بخش قسمت اول هم وقتی بود که فیلم تمام شد و آواز دلنشین همایون شجریان را در تیتراژ پایانی شنیدیم.
نهایتا می‌شود گفت با وجود همۀ نکات مثبت مثل بازیگران برجسته، موسیقی خوب و طراحی بصری چشم‌نواز، نبود یک فیلمنامۀ جذاب و گیرا باعث شده که دست کم بعد از دیدن قسمت اول احساس کنیم همۀ این جنبه‌های مثبت به هدر رفته‌اند. این قسمت واقعا کششی برای دیدن قسمت‌های بعدی ایجاد نکرد. البته اسم‌ها به اندازۀ کافی بزرگ هستند که مخاطب برای فیلم جذب کنند، اما اگر سریال بخواهد به یک اثر جدی و ماندگار تبدیل شود باید در قسمت‌های بعدی چرخش‌های تکان‌دهنده و پیچش‌های غیرقابل پیش‌بینی‌ای را به مخاطب ارائه بدهد.
  • کارگردان: حسن فتحی
  • فیلمنامه‌نویسان: احسان جوانمرد، حسن فتحی
  • بازیگران: بهرام رادان، مریلا زارعی، پریناز ایزدیار و دیگران

 

نگارنده نقد: علیرضا اسمعیل زاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *