ش٫ اردیبهشت ۱ام, ۱۴۰۳

ملکه مخملی(The Velvet Queen)؛ مستندی حیرت انگیز در مورد طبیعت و جانوری منزوی

فیلم مستند “ملکه مخملی/The Velvet Queen”، مستندی جذاب و تماشایی در حوزه حیات وحش و طبیعت است که سعی می‌کند تصویری خاص از طبیعت به مثابهِ موهبتی ارزشمند و زیبا را در ذهن مخاطب، ایجاد کند.

به گزارش توریسم اینترنشنال؛ فیلم‌های مستند طبیعت معمولا روش مشابه و سرراستی را در پیش می‌گیرند. از آنجایی که هزینۀ فرستادن گروه به نقاط مختلف جهان و صبر کردن برای دیدن یک حیوان خاص خیلی زیاد می‌شود، بیشتر مستند‌ها سعی می‌کنند که با توضیحات کلامی جای خالی تصاویر را پر کنند به صورتی که برای مخاطب عام هم جذابیت داشته باشد. حتی مثلا در مستند‌های دیوید اتنبرو هم گاهی به نظر می‌رسد که توضیحات مقداری بیش از حد است. البته مسلما توضیح اضافی بهتر از این است که تصاویر بدون توضیح نشان داده شوند.

اما مستند تازۀ ماری آمیگت با عنوان «ملکۀ مخملی» واقعا یک شگفتی در صنعت مستندسازی طبیعت است. این یکی از معدود مستند‌های طبیعت است که هم بر خلاف شیوۀ معمول عمل کرده و هم در عین حال استفادۀ خیلی خوبی از کلام روی فیلم کرده است. فیلم عنوان شاعرانه و زیبایی هم دارد. در طول یک ساعت و نیم زمان فیلم ما عکاسی به اسم وینسنت مونیه و جهانگردی به اسم سیلون تسون را دنبال می‌کنیم که دارند در فلات هیمالیا به دنبال یک حیوان بسیار منزوی یعنی پلنگ برفی می‌گردند. بیشتر زمان فیلم به همین فرایند جستجو مربوط است؛ جستجویی که بیشتر ذهنی است تا فیزیکی و فنی.
ملکۀ مخملی (The Velvet Queen)؛ مستندی درخشان و دیدنی دربارۀ جانوری منزوی
برجسته‌ترین شاهکار فیلم «ملکۀ مخملی» تغییری است که در دیدگاه بیننده ایجاد می‌کند. فیلم با نشان دادن صحنۀ وسیع برهوت‌های کوهستانی و جستجوی دشوار مونیه و تسون دائما جایگاه ما در جهان را به ما یادآوری می‌کند. ما با دیدن فیلم در برابر جهان احساس کوچکی می‌کنیم و مهم‌ترین کار فیلم ایجاد این پذیرش در بیننده است که پلنگ برفی هرگز پیدا نخواهد شد. صدای راوی فیلم را می‌شنویم که می‌گوید: «همۀ موجودات برای چشم انسان ساخته نشده‌اند». جنبه‌های روانشناسانۀ فیلم‌سازی را در این اثر به خوبی می‌توان دید. «ملکۀ برفی» مستندی آموزنده است از این‌جهت که به بیننده می‌فهماند که انسان سرور همۀ عالم نیست.
مسافرت به دل طبیعت بهترین راه برای ایجاد تغییر در رابطۀ فرد با دیگران است. تنهایی نیرومندی که در اینگونه سفر‌ها هست به شکلی دوست‌داشتنی و دیدنی در این مستند به تصویر کشیده شده است؛ در این سفر ساکت و آرامی که در دل فضا‌های بسیار گسترده صورت می‌گیرد. فیلمبرداری فیلم با نما‌های بازی که از کوهستان می‌گیرد و کلوزآپ‌هایی که از مونیه و تسون نشان می‌دهد، این احساس را به خوبی منتقل می‌کند. موسیقی فیلم هم که توسط وارن الیس ساخته شده، بلافاصله احساس عظمت و تاثیرگذاری طبیعت را در مخاطب برمی‌انگیزد.
این نکات در کنار هم کافی بودند برای اینکه «ملکۀ برفی» را به فیلمی درخشان تبدیل کنند. اما هنوز یک نکتۀ درخشان دیگر هم هست. در پایان فیلم چرخشی ناگهانی اتفاق می‌افتد و مونیه و تسون بالاخره پلنگ برفی را می‌بینند. صحنه‌های پایانی واقعا پر از شور و احساس هستند و به بیننده احساس قدرشناسی بزرگی نسبت به طبیعت می‌بخشند. «ملکۀ برفی» به ما می‌آموزد که هر قطعه از طبیعت و هر تصویری از دنیای اطراف ما یک هدیۀ ارزشمند است.
  • کارگردان: ماری آمیگت (Marie Amiguet).
  • چهره‌ها: وینسنت مونیه (Vincent Munier)، سیلون تسون (Sylvain Tesson).
  • امتیاز: ۸.۱/۱۰

 

 

منبع: inreviewonline.com

ترجمه: فرارو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *